داستان_کوتاه_آموزنده مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش می‌نالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی وراه رفتن ضعف داشت.مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره ای به او نشان دهد.شیخ به او گفت،مادرت هست و مراقبت از ان وظیفه ی توست او تو را بزرگ کرده وازتو مراقبت کرده الان وظیفه ی توست که از او مراقبت کنی مرد گفت ده ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده ام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از ان برایش کرده ام ودیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.شیخ که این حرفا را از او شنید به او گفت،تفاوتی مهم بین مراقبت‌ کردن تو و مراقبت کردن مادرت است وان اینست که مادرت تو را برای ادامه زندگی بزرگ و مراقبت کرد و تو از او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد پس تا عمر داری هرکاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی 

داستان بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری

مقابله به مثل

داستان_کوتاه_آموزنده مردی مادری پیر داشت

انشالله همه با روی ماه باشیم

یلدا به چه معنی است؟مبارکباد

داستان غم انگیز یک داستان آشنا!

قصه حضرت یونس (علیه‌السلام)

مراقبت ,تو ,کرده ,وظیفه ,ان ,برایش ,به او ,و مراقبت ,از او ,وظیفه ی ,از ان

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لیـــــــــــــــراوی نوشته هاي يک دانشجو وبلاگ تخصصی سعید شجاعی سعدی- professional blog of Saeed Shojaei saadi ap1pia علم و معنویت shabgardi تخفیفان mandy روزنوشت های یک قد بلند اين وبلاگ مخصوص عاشقان قهوه مي باشد و روزانه مقالات مختلفي براي